[ad_1]
به گزارش خبرنگار ایلنا، هنرمند میتواند بر اساس آنچه از هنرهای مختلف آموخته و بر اساس هرآنچه اصول تلقی میشود به فعالیت هنری بپردازد. این رویه ظاهرا چهارچوب خاصی ندارد اما موضوع مهم این است که خالق اثر باید برای جذب مخاطبان هم دورهاش به موضوعات بدیع امروزی بپردازد. اما آنچه بیش از این اهمیت دارد تلفیقها و ترکیبات گونه و سبکها و حتی هنرها با یکدیگر است. اینکه خوشنویس، چقدر از تذهیب و نگارگری بهره ببرد و چگونه و به چه نحو از آنها در کارش بهره ببرد به اشراف هنرمند از هنرهای دیگر بستگی دارد. یک نقاش زمانی میتواند از قالب ابعاد بوم خارج شود و مخاطب را با بدعتها و نوآوریها به وجد آورد که به هنرهای دیگر و موضوعات مهم درباره آنها اشراف داشته باشد؛ اینگونه است که برخی افراد در عرصه تجسمی، صرفا در یک رشته خاص فعالیت نمیکنند و آثارشان مملو از تلفیق و ترکیبات و آمیختگیهایی است که از آموختهها و تخصص آنها حاصل شده است. گلناز قسیمی از این دسته افراد است که تلاش دارد با بهرهگیری از نقاشی و مجسمهسازی، همچنین بکارگیری تکنیکهای مختلفی چون کولاژ به خلق آثار هنری بپردازد.
او در رشته مهندسی نساجی تحصیل کرده و فارغ التحصیل دانشگاه پلیتکنیک تهران است و از یونسکو دکترای بین رشتهای هنرهای «MITD» دریافت کرده است. باید یادآور شد که قسیمی پیش از فعالیتهای حرفهای در عرصه هنر طراح طلا و جواهرات بوده و سپس به سمت انجام کارهای هنری متمایل شده؛ هرچند خودش معتقد است که طراحی طلا و جواهر هم در نوع خود کار هنری محسوب میشود.
گلناز قسیم به مناسبت برگزاری نمایشگاه انفرادی «کتانژانت» با رکنا به نقل از ایلناگفتگو کرد و از جزییات این رویداد و چگونگی فعالیتهایش گفت.
«کتانژانت» عنوان نمایشگاه آثار نقاشی و حجم اوست که این روزها با کیوریتوری سعید باباوند در گالری «والی» در معرض دید مخاطبان قرار گرفته است.
زمینه فعالیت شما در ابتدا طراحی طلا و جواهرات بوده است. چه شد که به طور کامل فعالیتهای هنری را پیش گرفتید؟
من در ابتدا کارم را با طراحی طلا و جواهرات شروع کردم. زمانی که به این کار مشغول بودم، اتودهایی که میزدم دانسته یا ندانسته، بیشتر به سمت طرحهای کلاسیک میرفت. به هر صورت متوجه شدم این کار به لحاظ روحی و فکری مرا راضی نمیکرد. خیلی دوست داشتم بروم و یک دوره هنر معاصر را بخوانم و مرور کنم. در همین رابطه با اساتید مختلف کلاس برداشتم و «تاریخ هنر» و «هنر معاصر» خواندم. البته باید بگویم که علاقه من قبلا حجمسازی بود و بالاخره جواهرسازی و طراحی طلا و جواهرات هم بخشی از این هنر است.
درست است که در کشور ما طراحی طلا و جواهر نوعی شغل و حرفه است، اما میتواند ابعاد هنرمندانه داشته باشد.
بله همینطور است. کار روی طلا و جواهر در نوع خود هنر است. این کار حالتی حجمی دارد و سه بعدی است به همین دلیل هم بود که ترجیح دادم به سراغ مجسمهسازی بروم چراکه این هنر بیشتر با حال و هوای من هم خوانی دارد.
در ادامه پا به عرصه هنر گذاشتید؟
پس از چند سال و پس از گذراندن کلاسها و فراگیری و آموزشها فعالیتم را شروع کردم. طی آن مدت مطالعه میکردم و زیر نظر استادان کارهایی که باید را انجام میدادم. در ادامه به خلق آثاری پرداختم و این روند تا به امروز که نمایشگاه انفرادی نقاشی، حجم و کلاژهایام را برگزار کرده ام، ادامه داشته است.
شما از سال نود و پنج تا الان چند نمایشگاه انفرادی داشتهاید. محوریت آنها مجسمه و نقاشی بوده؟
موضوع نمایشگاههایی که میگویید طلا و جواهر بوده است. پایههای آثارم در این رویدادها ظروف نقره بود. یک سری از آنها را هم برای شرکت در بخش طلا و جواهرات و نقره به نمایشگاه بینالمللی ارسال کرده بودم که پذیرفته شدند و پیش روی مخاطبان قرار گرفتند.
در ادامه فعالیت در عرصه طلا و جواهر را متوقف کردید؟ آیا طراحی طلا و جواهرات هنر محسوب میشود؟
بله من فعالیت در این رشته را دیگر ادامه ندادم و هنرهای جدیدی که مدنظرم بود تمرکز کردم. در پاسخ به بخش دوم سوالتان هم باید بگویم. بله طراحی جواهرات و طلا در ایران هم هنر محسوب میشود و الان خیلیها در این رشته فعالیت میکنند و اتفاقا کارهای خیلی خوبی خلق و ارائه میکنند. با این حال نظرم این است که اینگونه آثار (طلا، جواهرات و نقره) در نهایت شبیه هم در میآیند و تنوع زیادی در این زمینه وجود ندارد. و اینکه کلا اینکه ترجیحم این بود روی هنرهایی چون نقاشی و ساخت آثار حجمی تمرکز جدی داشته باشم و در این مسیر به فعالیتهایم ادامه دهم. روانشناسی و فلسفه همیشه برایم مورد توجه بودهاند و جدا از اینها، شاید «هنر مدرن» بوده که مرا بیشتر به این سمت و سو جذب کرده تا به خودم و درونیاتم بیشتر بپردازم. کار طلا و جواهر آنطور که باید بیانگر این حالات نیستند و نمیتوانستم به واسطه آن به بیان درونیاتم بپردازم.
کمی درباره جزییات نمایشگاه «کتانژانت» صحبت کنیم.
آثاری که در نمایشگاه «کتانژانت» پیش روی مخاطبان قرار گرفته سه مجموعه کنار هم است. تعدادی کولاژهای کوچک دارم. مجسمهها یا حجمها و بخش دیگر مربوط به کولاژهای بزرگ است.
گفته بودید بیش از صد اثر در نمایشگاهتان ارائه شده است. آثار در چه مقاطعی خلق شدهاند؟
حدود بیش از صد اثرم را در نمایشگاه «کتانژانت» نمایش دادهام. زمانی که کرونا همهگیر شده بود، برگزاری و حضور در کلاسهای آموزشی و هنری میسر نبود و این امکان وجود نداشت که هنرمندان فعالیتهای معمول خود را ادامه دهند و اغلب ترجیح میدادند در خانه بمانند. در همان مقطع بود که در خانه کار را شروع کردم و به خلق آثاری پرداختم که حال در نمایشگاه «کتانژانت» نمایش داده شدهاند. حتی به خاطر منع تردد و قرنطینه به دلیل کرونا، کمتر به آتلیهام میرفتم. این شد که به طراحی و ساخت کولاژها پرداختم. بعد از کولاژها بود که به ساخت حجمهای بزرگتر رسیدم؛ هرچند زمان ساخت آنها مربوط به بعد از پاندمی کروناست.
به این ترتیب روال خلق کارها ترتیب مشخصی داشته است. یعتی پس از کولاژها بود که به حجمها رسیدید؟
بله همینطور است که میگوید. در ادامه بود که بزرگترین کولاژم رسیدم. این اثر چند تکه است و قطعات آن با پیچ و مهره به هم نصب شدهاند.این آخرین و بزرگترین اثر مجموعهام است.
درباره نقاشی و تکنیکتان نیز توضیح دهید. و اینکه در آثار مجموعه آخرتان نقاشی چه جایگاهی دارد و آیا بخشی از روند خلق آثارتان بوده است؟
من اول با آب مرکب و اکریلیک روی مقوا نقاشی میکردم. نقاشیها را روی مقواهای بازیافتی کشیدهام. این مقواها معمولا مقواهای پسماند بودند. در ادامه آنها را تکهبری میکردم و به هم میچسباندم. این آثار به کلاژهایی که حال آنها را در نمایشگاه میبینید تبدیل شدند. بعد با خودم گفتم اگر آثارم حالتی سه بعدی داشته باشند، بهتر خواهد بود. طی همین روند پیش رفتم و طرحهایم را سه بعدی ساختم تا به این ترتیب ماکتها سه بعدی شوند. این ماکتها مربوط به حجمهایی است که ساختهام. البته ماکتها را در دوران کرونا ساختم و پس از آنکه کرونا تمام شد از میان آنها، چندتایی را انتخاب کردم و به کارگاه دادم تا با متریال چوب ساخته شوند.
شما روانشناسی خواندهاید و گویا یک کتاب هم با همین موضوع نوشتهاید.
البته این کتاب که «ناپیدای درون» نام دارد، گردآوری است اما در واقع من آن را تالیف کردهام. این اثر راجع به ضمیر ناخودآگاه و مشکلاتی است که انسانها به آنها مبتلا میشوند. این اثر به این موضوع میپردازد که از دوران جنینی تا بزرگسالی چه مسائل و مشکلاتی روی ذهن و روان افراد تاثیر میگذارد. اینکه افراد جامعه پس از ورود به اجتماعی دو نفره و بسترهای بزرگتری چون اجتماع، دچار چه مشکلاتی میشوند هم، بخشی از موضوع کتاب است.
آیا روانشناسی در نوع فعالیتهای هنری شما و نحوه خلق آثارتان موثر میدانید؟
بله به نظرم روانشناسی و موضوعات مربوط به آن روی کارهایم تاثیرات بسیار داشته است.
هرچه هنرمند علاوه بر دغدغدههای انسانی و اجتماعی، نگاه گسترهتر و عمیقتر به هنرها و موضوعات دیگر داشته باشد به احتمال زیاد آثار بهتری خلق خواهد کرد. آیا اگر روانشناسی نمیخواندید باز خروجیتان همین آثار فعلی و نمونههای دیگری از این دست بود؟
واقعا نمیدانم. شاید اگر به سراغ روانشناسی نمیرفتم و چیزی از آن نمیدانستم الان مشغول کار دیگری بودم. شاید هم اصلا وارد چنین عرصهای نمیشدم و برای بیان درونیاتم همان رشته قبلیام یعنی طراحی طلا و جواهرات را ادامه میدادم. شاید هم با تعدادی اثر انتزاعی مواجه بودم که آنها را به دید و تحلیل و سلیقه مخاطبان میسپردم. احساس میکنم هنر انتزاعی و بیانگری آن بود که مرا به این وادی کشاند. درونیاتی وجود دارد که متعلق به من هستند و از درون من بیرون میآید. هنر را من خلق میکنم و پس از من بیننده است که با توجه به کمبودهای خود یا نسبت به دانشی که دارد، از اثر برداشت خواهد کرد. او در واقع به واسطه دانش و داشتهها و کمبودهای خودش از اثر یا آثار برداشت خودش را خواهد داشت. من در نمایشگاه «کتانژانت» به خوبی شاهد این اتفاق بودهام و از این مسئله بسیار خوشحالم.
درباره مقوله «انتزاع» در کارتان صحبت کنیم. کم و بیش شاهدیم که تعدادی از هنرمندان عرصههای مختلف بخصوص زیر مجموعههای هنرهای تجسمی در این سبک و سیاق کار میکنند. رسیدن به انتزاع در هنر، روندی را میطلبد که هنرمند باید آن را طی کند. به هرحال فردی که به خلق اثر در این چهارچوب میپردازد باید تا حدودی به هنر کلاسیک و جریانهای هنری رخ داده اشراف داشته باشد. رسیدن به این «انتزاع» برای شما طی چنین رویهای رخ داده است؟
بله من هم طی چنین روالی در آثارم به «انتزاع» رسیدهام. در این زمینه «تاریخ هنر» را بسیار مهم میدانم. مطالعه و اشراف بر «تاریخ هنر جهان» قطعا روی دید و خلق اثر تاثیر بسیار دارد. بر همین اساس معتقدم هنرمندان حتما باید «تاریخ هنر» را مطالعه کنند. نه اینکه تمام آن را بدانند اما لازم است که لااقل با آن آشنا باشند. مسلما مطالعه بیشتر، تحلیلها و برداشتهای عمیقتری را دربرخواهد داشت و روی هنر و آثار هنری هنرمندان تاثیر میگذارد. از آنجایی که خودم از «هنر کلاسیک» شروع کردهام و به انتزاع رسیدهام، احساسم این است این روند رشدی را برایم در پی داشته است. کپی کردن، تمرکز روی هنر کلاسیک و طراحی طلا و جواهرات مرا به این انتزاع فعلی رسانده است.
اینکه هنرمند باید از هنر کلاسیک شروع کند یکی از اصول پرداختن به سبکهای نوتر و مدرنتر است؛ این را استادان و منتقدان همیشه در قالبهای مختلف بیان کردهاند.
با شما موافقم و به نظرم توجه و کار کردن روی هنر کلاسیک بر روندی که تا به امروز طی کردهام، خیلی موثر بوده است.
یکی دیگر از موضوعات مهم در پرداختن هنرمندان به هنر انتزاعی الزامات دنیای امروز و زندگی پرشتاب امروز است. این شتاب و عجله گاه در ذهن آدمها از جمله هنرمندان مخاطبان عام و مردم شلختگیهایی ایجاد میکند که نتیجه آن عدم تمرکز و استرس است.
بله درست است. شرایط و فضای زندگی در دنیای امروز بخش دیگری از اهمیت یافتن انتزاع برای هنرمندان و مخاطبان است که برای من هم اهمیت داشته و دارد.
آنطور که در استیتمنت نمایشگاه «کتانژانت» نوشتهاید در این رویداد به مقوله «کلانشهر» هم نگاهی داشتهاید.
بله درست است. آن کولاژ بزرگ که با پیچ و مهره به هم نصب شده درباره کلانشهر است و محوریتش همین موضوع است. آلودگیهایی را مدنظر داشتهام که چه از لحاظ فیزیکی و چه از نظر روحی و روانی وجود دارند. این تکنولوژی که با سرعت پیش میرود به نوعی تمام رنگها را گرفته است. تکنولوژی در واقع همه را میخکوب کرده و خودش با سرعت به جلو در حال حرکت است. اینها مواردی است که درباره مقوله کلانشهر و زندگی امروز به آنها توجه داشتهام
به همین دلیل است که در چهارچوب انتزاع، کلیتی را مطرح میکنیم و تا جای ممکن از جزییات و پرداختن به آنها در اثر چشم میپوشیم. این عدم توجه به جزییات در آثار شما هم وجود دارد.
از شما ممنونم که به این موارد توجه دارید.
در چنین فضا و با سرعت و شتابی که زندگی، آدمها را در اختیار گرفته؛ مخاطبان دوست دارند طی حضور در یک نمایشگاه در همان لحظات اول به معنا و مفهوم آثار پی ببرند و آنها را درک کنند. اما زمانی که با آثار انتزاعی مواجه میشوند دوست دارند پرسشگری کنند. این اتفاق در نمایشگاه شما تا چه حد محقق شده؟
بله اتفاقا با چنین مواردی مواجه بودهام. مثلا اینکه برخی مخاطبان درباره رنگ آثار سوال داشتند. مثلا میگفتند چرا یکباره از رنگ مشکی شروع کردهای یا چرا و چگونه از مشکی به رنگ طوسی و خاکستری رسیدهای؟ چنین سوالاتی را طی چند روز برگزاری نمایشگاه از مخاطبان شنیدهام. یا اینکه برخی میگفتند چرا رنگها را از کار حذف کردهای و این تصمیم چه دلیل یا دلایلی داشته است. سوال دیگر این بود که چرا تعدادی از حجمها ایستایی کامل دارند و برخی دیگر حالت سیال و آویخته دارند. به نظرم آن پرسشگری را با آثارم ایجاد کردهام یا لااقل برای رسیدن به این مقصود تلاش نمودهام.
معمولا دغدغه هنرمندان تجسمی بخصوص نقاشان و مجسمهسازان ما در برگزاری نمایشگاه مقوله فروش آثار است. این موضوع برای شما تا چه حد اهمیت دارد و در نمایشگاه «کتانژانت» چقدر روی آن متمرکز بودید؟
به هرحال هر هنرمندی علاقه دارد که آثارش فروش بروند. . بله من آثارم را در نمایشگاه «کتانژانت» قیمتگذاری کردهام و اتفاقا برخی میگویند چرا مبالغ را کمتر از آنچه که باید، تعیین کردهای؟ هدفم این بود آثار فروخته شوند و به دست مردم برسند و افرادی آنها را داشته باشند که هنر را دوست دارند به همین دلیل مبالغ آثارم را کمتر در نظر گرفتم. اینکه بخواهم با کارم اصطلاحا بیزینس کنم و قیمتهای بالا و نجومی برای آثارم تعیین کنم، خیر اینگونه نبوده و با چنین کاری موافق نیستم.
گاه پیش میآید که ارگانهای دولتی و شرکتها به واسطه برگزاری نمایشگاهها سراغ هنرمند میروند تا به او کار سفارش دهند. برای شما چنین اتفاقی رخ داد؟
من چنین روندی را تجربه نکردهام و دنبالش هم نرفتهام. اما خب طی چند روز گذشته شبیه پیشنهاد شما را دوستان در رابطه با شهرداری و بخشهای مختلف آن، مطرح کردهاند.
آیا قرار است فعالیتهایتان را در همین سبک و سیاق فعلی ادامه دهید؟
بله. جدا از نقاشی و مجسمهسازی من «کولاژ» را بسیار دوست دارم و آن را کاربردی میدانم. معتقدم که «کولاژ» بیان خیلی خوبی دارد؛ به همین دلیل روی این مقوله تمرکز خواهم داشت؛ حال بر اساس متریالی دیگر یا مدلهای دیگر بر همین بستر تمرکز خواهم داشت.
اگر ناگفتهای هست دربارهاش توضیح دهید.
ناگفتهای نیست. از توجه شما و رسانهتان به عرصه هنرهای تجسمی و فعالان آن ممنونم. نمایشگاه «کتانژانت» هم تا بیست و نهم آبانماه برقرار است.
[ad_2]